پارت هشتم

زمان ارسال : ۳۳۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

نمی‌فهمیدم این همه خوشی به خاطر بخت من است یا چهارصد تومان شیربهای پیش‌کشی، اما هر چه که بود از این همه توجه سرخوش بودم.
ننه مدام سفارش می‌کرد که سنگین و رنگین باشم و نخندم. خاله خانم در حیاط را هول داد و یااله گویان داخل شد.‌ ننه‌ام زبان به اصرار گرفت که داخل بیایند و چای و شیرینی بخورند.‌ قبول نکردند. جنگی ما را سوار اتومبیل کردند و راهی شهر شدیم.
روی صندلی عقب اتومبیل، پشت گو

269
47,357 تعداد بازدید
293 تعداد نظر
59 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • هاناخانوم

    ۴۰ ساله 10

    🌹🌹کاش پارتها طولانی تروبیشتربود،دلم میخواد زودتر به جاهای خوبش برسم در واقع کنجکاوم شدید😉😂

    ۱۱ ماه پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    حتما به زددی

    ۱۱ ماه پیش
  • اسرا

    00

    عالیه امیدوارم همیشه پارتهامنظم باشن

    ۱۱ ماه پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    نوش نگاهتون. شک نکنید که این‌طور خواهد بود. من به شدت در پارت‌گذاری منظمم😄 چه این‌جا و چه در کانال‌ رمانم.

    ۱۱ ماه پیش
  • رزا

    00

    سبک ساده ودلنشینی پارت های هر روزه ومنظم دست مریزاد نویسنده جان😘

    ۱۱ ماه پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    قربونتون. ممنون از همراهی شما

    ۱۱ ماه پیش
  • یلدا

    10

    واقعا عالیه نویسنده جان قلم خیلی خوبی دارید . من خیلی ترغیب شدم به داستان های تاریخی چون زیاد دوست ندارم ولی این رنان عالی ، یکی طولانی تر پارت ها را کنید لطفا ادم دوست نداره تمام بشه پارت

    ۱۱ ماه پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    نوش نگاهتون به زودی وی‌آی‌پی ایجاد می‌کنیم که پارت‌ها کامل و طولانی باشه.

    ۱۱ ماه پیش
  • ایلما

    00

    عالی ارزوجون😍 اصلا دوسندارم تموم بشه

    ۱۱ ماه پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    نوش نگاهتون عزیزم

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید